سبک های فرزندپروری مناسب فرزندانتان

همان طورکه مادران و پدران زیباترین و شیرین ترین لحظات را تجربه می کنند در کنارش تنش ها و چالش های بسیاری را نیز به جان میخرند مبحث والدگری یکی از سخت ترین و دشوارترین مسئولیتی است که والدین با آن مواجهه می شوند در قدم اول تمامی روانشناسان بر این اعتقادند که والدین برای آموزش و پرورش فرزند خود در گام اول باید همسو بوده تا به نتایج بهینه ای برسند که متاسفانه با توجه به تفاوتهای فردی زن و مرد، اکثر مواقع شاهد این هستیم که عمده مشکل مادران و پدران همسو نبودن آنها با یکدیگر است که در این مواقع یک روان شناس کودک به همسو شدن والدین در یک مسیر می تواند کمک بسزایی نماید .
انتخاب یک روش مناسب برای فرزندپروری نیازمند داشتن آگاهی است و شاید آشنا شدن با برخی رویکردهای فرزندپروری بتواند ما در را در این مسیر یاری رساند به عنوان مثال کودکان زیادی را می بینیم که در برابر صحبت کردن والدین مقاومت کرده و یا زیاد دیده ایم که وقتی با آنها والدین حرف می زنند گوشهایشان را می گیرند ، فریاد می زنند، به صبحتهای والدین گوش نمی دهند ، محیط را ترک می کنند ، در را بر هم می کوبند و علائم دیگری که اکثر والدین شاهد آن هستند و گاه هر چه تلاش می کنند به فرزندشان نزدیک تر شوند و مسئله را حل کنند با مقاومت بیشتر کودک روبرو می شوند علائمی که ذکر شده نشان دهنده این است که والدین این کودکان از در روند فرزندپروری شان از سبک پرگویی و سخت گیرانه استفاده کرده اند . حال سبک پر گویی و سخت گیرانه دقیقا چیست ؟ برخی والدین مدام به کودکانشان تذکر می دهند، آن ها می خواهند فرزندان شان به بهترین نحو ممکن همه کارها را انجام دهد برای همین مدام کنترل می کنند و تذکر می دهند به عنوان مثال : لباسهایت را جمع کن ، اسباب بازی ها را باز جمع و جور نکردی ، و غیره ….. در واقع مدام در حال تذکر دادن و یادآوری کردن هستن این کار را فراموش نکن ، به این وسیله دست نزن ، کتابهایت را فراموش نکنی این والدین اکثراً والدین مضطرب هستند و مدام نگران ، این اضطراب ، نگرانی و وسواس فکری شان را با گفتگو و تذکرات مدام به کودک منتقل می کنند ، مدام چک کردن و توضیح دادن و در مورد هر اتفاقی دیالوگ های زیادی بین کودک و والدین رد و بدل می شود ولی در نهایت کودک با لجبازی از تبعیت کردن از والدین طفره می رود و در نهایت وقتی که والدین حرف می زنند فریاد می زند و یا به کرات در این کودکان دیده شده گوش های خود را می گیرند .این والدین سخت گیر و کنترل گر هستند .
برخورد والدين را مى توان در اين جمله نشان داد كه: « اين كار را انجام بده چون من اين طور مى گويم». این والدین به فرزندشان این پیام را منتقل می کنند که باید کاری را که من می گویم حتما انجام دهی و هنگامی که به کرات در موردش صحبت می کنند تصورشان این است که با گفتگو در حال ارتباط برقرار کردن با کودک هستند فارغ از اینکه آنها ارتباطی با فرزندشان برقرار نمی کنند فقط در حال تذکر دادن و سخت گیری هستن .
آنچه والدین پرگو و سخت گیر درون شان رخ می دهد برطرف کردن اضطراب و نگرانی درونی شان است ، با تداوم این رفتار آنچه رخ می دهد دور شدن کودک از والدین و نپذیرفتن سخنان آنان است و انتقال اضطراب و نگرانی درونی والدین به کودک و درآینده تبدیل به فردی مضطرب با وسواس فکری زیاد و گفتگوهای درونی آزاردهنده می شود و همان سخت گیری و کنترل گری که زمانی والدین با وی داشته اند را نسبت به دیگران تعمیم می دهد و حتی با خود ، به گونه ای که فرد با خودش سختگیر می شود و شاید در عامه به این افراد کمال طلب هم بگویند ولی الزاما اینطور نیست این افراد نسبت به خود سخت گیر هستند همانطور که والدین شان با آنها سخت گیر هستند و مدام در ذهن شان خودشان را سرزنش می کنند که چرا بهتر نیستن چرا بیشتر پیشرفت نکرده اند ، همانطور که والدین مدام به آنها تذکر می داده . این کودکان شاد نیستند .
در مقابل این روش برخی والدین روشی معکوس در پیش می گیرند بسیار سهل گیرانه پیش می روند . این والدین معتقدند کودک باید آزاد باشد آزادی داشته باشد ولی آنچه مسلم است این والدین خود افرادی منفعل هستن که تلاشی برای رشد اجتماعی و ذهنی فرزندان شان نمی کنند و ترجیح می دهند کودکان را رها کرده تا کودکان شان بهترین مسیر را بیابند ولی در واقع آزادی عمل دادن به کودکان نیازمند یک روند صحیح است و رها کردن و منفعلانه برخورد کردن سبب می شود کودکان در بزرگسالی دچار مشکلات عدیده ای شوند . این کودکان اکثرا سرکش ، متوقع هستند و می آموزند که تمامی امور زندگی و مسائل اجتماعی را همانند والدین شان سهل گیرانه ببینند و این هدفمندی و خلاقیت را از کودکان سلب می کند و مانع رشد و بلوغ فکری و روحی آن ها می شود .
والدين سهل‌گير از اعمال هرگونه كنترل بر روی کودکان اجتناب مى كنند و به فرزندان اجازه مى دهند براى خود تصميمات زيادى بگيرند در سنى كه آنها ظرفيت چنين كارى را ندارند. فرزندان آن ها مجبور به كارى نيستند و مجبور نيستند هر رفتار خوبى را ياد بگيرند و با ممانعت، والدين روبرو نمى شود. تحقیقات نشان داده فرزندان والدين سهل گير بسيار خام هستند. آن‌ها در كنترل تكانه هاى خود( هیجانات خود ) مشكل دارند و هنگامى كه از آنان خواسته مى‌شود کارى را انجام دهند كه با علايق زود گذر آنها مخالف است نافرمانى و سركشى مي‌كنند علاوه بر اين افرادى پرتوقع هستند. و در دوره نوجوانی ، اين نوجوانان نسبت به نوجوانانى كه والدين شان از استانداردهاى روشن رفتارى استفاده مى كنند كمتر در يادگيرى شركت مى كنند و بيشتر داروهاى مخدر مصرف مى كنند و از سطح پيشرفت تحصيلى كمترى برخوردارند. این کودکان در بزرگسالی شکست را بسیار تجربه می کنند که سبب ناکامی و افسردگی شان می شود .
و در این میان سبک فرزندپروری دیگری نیز هست که می تواند والدین را از افتادن در ورطه ناکامی فرزندپروری نامناسب نجات دهد و آن سبک فرزند پروری مقتدرانه می باشد . والدینی که از سبک تربیتی مقتدرانه استفاده می‌کنند از کودکان شان با عشق و عاطفه حمایت می‌کنند، به علاوه برای انجام رفتار مناسب و درست قوانین واضح و مشخص وجود دارد. پس کودک می داند باید در خانواده و در آینده در جامعه قوانین را رعایت نمایند . این والدین قوانین را برای فرزندان خود روشن و شفاف می کنند و کمتر بر فرمانبرداری مطلق و صرف تاکید دارند و فرزندان شان را به خود مختاری تشویق می‌کنند ؛ فراموش نشود خودمختاری و استقال داشتن در چارچوب قوانین مشخص شده به معنای رهایی کودک نیست این والدین به نقطه نظرهای فرزندانشان گوش می‌دهند و این گونه بر کارهای فرزندان خود کنترل دارند نه با سخت گیری و کنترل گری شدید و مدام تذکر دادن . این روش تربیتی سبب صمیمیت فرزند و والدین و منجر به برقراری ارتباط آزادانه و احترام متقابل می شود این کودکان حس همدلی و درک متقابل را بیشتر تجربه می کنند که سبب سازگاری شان با محیط های اجتماعی و کاری در آینده خواهد بود .
مطالعات نشان داده كودكانی که والدين اقتدارگرا داشتند، از رشد خوبى برخوردار بودند و حالت سرزندگى و شادابى بيشترى داشتند و در تسلط به تكاليف جديد اعتماد به نفس و خود كنترلى بالايى داشتند ( منظور کنترل هیجانات درونی شان اعم از خشم ، عصبانیت ، انزخار و حتی کنترل هیجانات مثبت ) و این کودکان رشد تحصیلی خوبی داشته و از عزت نفس،‌اعتماد به نفس ، خود كنترلى، امنيت و كنجكاوى بيشتر و مشكلات روان شناختی و رفتارى كمترى نسبت به فرزندان داراى والدين پرگو و سخت گیر و سهل‌گير از خود نشان مى‌دهند.
نباید نادیده گرفته شود که برگزیدن هر کدام از این روشهای تربیتی همه بستگی به شرایط روحی و روانی والدین دارند به عنوان مثال والدین مضطرب و نگران حتی اگر بخواهند هم نمی توانند سبک فرزندپروری مقتدرانه را در پیش بگیرند و اولین کاری که باید انجام دهند آماده کرد ذهن و روان خود و رفع وسواس فکری و اضطراب درونی خودشان است . در صورتی که والدین از نظر روحی و روانی شرایط استاندارد و متعادلی داشته باشند طبیعتاً قادر خواهند بود فرزندانی شاد، سالم و سازگار با محیط خانواده و اجتماع تربیت نمایند و خود نیز فشار کمتری را چه در دوران کودکی و چه در دوران نوجوانی و بزرگسالی فرزندانشان تجربه نمایند.
ستاره حمیدی – روان درمانگر پویشی