بحث درباره کفایت روان سنجی رورشاخ یکی از بزرگترین جدل ها را در تاریخ روان شناسی به وجود آورده است. در ایالات متحده، از همان آغاز، برخورد با رورشاخ با شک همراه بود. اما برخلاف این آغاز نامطلوب، پیامد خوبی را به دنبال داشت و در دهه های 1940 و 1950 نام رورشاخ تقریبا با روان شناسی بالینی مترادف بود(مارنات، 2003 ترجمه پاشاشریفی و نیکخو، 1390). پاسخ متفاوتی، که مورد استفاده ی اکثر افرادی است که آزمون های فرافکنی را به کار می برند، این است که ملاک های روان سنجی معیار – همسانی درونی، پایایی بازآزمایی، و اعتبار – ربطی به ملاحظه سودمندی آزمون رورشاخ ندارد. به نظر آنها ارزش رورشاخ به خاطر خواص روانسنجی آن نیست بلکه به خاطر بینشی است که در مورد ضمیر ناهشیار به انسان می دهد. در همین راستا، آناستازی(1976) این طور مطرح می سازد که روان شناسان احتمالا بایستی برخورد با رورشاخ به عنوان “آزمونی” روانی را به معنای واقعی کلمه متوقف سازند و آن را ابزار بالینی تصور کنند. از این دیدگاه، آزمون رورشاخ به عنوان نوعی مصاحبه ی متمم کمکی در دست یک متخصص بالینی ورزیده عمل می کند(کارور و شی یر، ترجمه رضوانی، 1387).
هیلر، رزنتال، برن اشتاین بری و برونل ـ نیولیب[1] (1999) یک فراتحلیل برای مقایسه شواهد مربوط به اعتبار رورشاخ و پرسشنامه چند وجهی شخصیت مینه سوتا (MMPI) انجام دادند. آنها ضریب میانگینی غیر وزنی به دست آوردند که ضریب اطمینان متفاوتی نداشت. MMPI ضریب اعتبار بالاتری برای مطالعاتی که از تشخیص و گزارش شخصی به عنوان متغییر ملاک استفاده می کنند، برخوردار است. در حالی که رورشاخ برای مطالعاتی که از متغییر ملاک عینی استفاده می کنند از ضریب اعتبار بالاتری بهرمند است. گانلن(1996) بازده تشخیصیMMPI و پرسشنامه چند محوری بالینی میلون (MCMI – II) و رورشاخ را با هم مقایسه کرد. او متوجه شد که هر سه در حساسیت به تشخیص افسردگی قابل مقایسه هستند. ولی MMPI و MCMI نرخ بالاتری از خطای مثبت را به نسبت رورشاخ نشان می دهند. او همچنین اشاره می کند که رورشاخ حساسیت بیشتری به تشخیص اختلالات روان پریشی دارد و متذکر می شود که شاخص های رورشاخ نشانگر ویژگی های روان سنجی است(اکسنر، 2003 ترجمه حسینی نسب، اثنان عشریه، 1390).
با مراجعه به فراتحلیلی انجام شده توسط پارکر(1983 ب) و پارکر، هنسون و هانس لی (1988) و داده های فراهم شده توسط(اکسنر1983،1993) می توان برآوردهایی از اعتبار رورشاخ را به دست آورد. پارکر(1983 ب) 39 مقاله را که در آنها از 530 روش مختلف آماری استفاده شده و بین سالهای 1971 و 1980 در مجله سنجش شخصیت به چاپ رسیده بودند تحلیل کرد. او به این نتیجه رسید که، به طور کلی، می توان انتظار داشت که ضرایب اعتبار رورشاخ بین 80/. تا 86/. باشد. در مجموع 20 متغیر ضرایبی بالاتر از 72/.، 13 متغیر ضرایبی بین 81/. و 89/. داشت و ضرایب دو متغیر دیگر بیش از 90/. بود. اکسنر توضیح داده است که در مورد همه ی پنج متغییری که ضرایب آنها کمتر از 72/. بوده است می توان انتظار داشت که دارای اعتبار پایین باشند. زیرا آنها به خصایص تغییرپذیر(حالت) شخص(و نه به صفت) مربوط اند.
اکسنر هنگام تدوین نظام جامع خود برای تدوین طبقه های مختلف نمره گذاری، به اعتبار یا پایایی آنها توجه خاص مبذول داشت. هیچ طبقه ای در نظام او گنجانده نمی شود، مگر اینکه ضریب پایایی نمره گذاری آن به وسیله ارزیاب های مختلف دست کم به 85/. برسد. ضرایب اعتبار بازآزمایی تغییرپذیری نسبتأ بیشتری داشت. از بازآزمایی 25 متغیر در فاصله ی زمانی یک سال در مورد گروهی از افراد غیر بیمار، ضرایب اعتباری بین 26/. تا 92/. به دست آمد. او همچنین یادآور شد که نسبت ها و درصدها مهم ترین عناصر در تفسیر آزمون به شمار می روند، که همه ی آنها از ضرایب اعتبار بالایی برخوردار بودند (مارنات، 2003 ترجمه پاشاشریفی و نیکخو، 1390). میر(الف1997– ب1997) در یک گزارش جدید و نسبتا داغ گفته است شواهد حاکی از پایایی ” عالی ” ارزیاب ها در نظام نمره گذاری اکسنر هستند. پارکر و همکارانش(1988) با بررسی جامع تحقیقات صورت گرفته روی رورشاخ دریافتند متوسط ضریب اعتبار مقیاس های رورشاخ 41/. است. همچنین پایایی قضاوت کنندگان و پایایی آزمون – باز آزمون در وسط 80/. بود(فیرس و ترال، ترجمه فیروزبخت، 1390).
توافق همگانی در میان چند بررسی فراتحلیلی این بود که چنانچه پژوهش هایی که با دقت و کیفیت بالا اجرا شده اند، تحلیل شوند ضرایب روایی بین 40/. تا 50/. به دست می آید. مطالعات نشان می دهند که به طور کلی رورشاخ از روایی و اعتبار مناسبی برخوردار است که از این نظر می توان آن را با MMPI و تقریبا با وکسلر مقایسه کرد(مارنات، 2003 ترجمه پاشاشریفی و نیکخو، 1390). با این حال، رورشاخ دومین فن ارزیابی است که غالبا در پژوهش ها و کاربست بالینی شخصیت مورد استفاده قرار می گیرد(شولتز و شولتز، 2005 ترجمه سیدمحمدی، 1390). وینر(2001) پس از بررسی مقالات ویگلیون (1999)، هیلر و همکاران(1999)، هانسی و بیلی(1999)، و داورز(1999) یادداشت هایی تنظیم کرد و نتیجه گیری کرد که رورشاخ نشان دهنده اصول دقیق یک آزمون علمی است. او اشاره می کند که نیاز به افزودن داده های معتبر و مطالعات طولی برای ارزیابی رشد شخصیت و تغییرات آن وجود دارد(اکسنر، 2003 ترجمه حسینی نسب، اثنان عشریه، 1390). تحقیق انبوه در مورد رورشاخ هم نشانگر مزایا و هم حاکی از محدودیت های آن است. مزایای خاص رورشاخ غنای اطلاعات بالقوه، سهولت کار کردن، توانایی گذر از مقاومت ناهشیار و مقامت احتمالی آزمون در برابر وانمود است. نقاط ضعف آن عبارتند از ضرایب اعتبار و روایی متوسط و بسیار متفاوت، نبودن روش استاندارد قبلی، محدودیت کاربرد در مورد کودکان، زمان طولانی که برای آموزش آن لازم است و خطاهای احتمالی ناشی از حوزه های زیاد به سبب پیچیدگی آن(مارنات، 2003 ترجمه پاشاشریفی و نیکخو، 1390).
نمایه نقص ایگو : این نمایه بر مبنای مدل برس (1956) درباره عملکرد ایگو است . این مقیاس از 5 متغیر روشاخ تشکیل شده . هر یک از این اندازه ها از سیستم جامع اکسنر (1993/2003/2005) به دست آمده اند . این اندازه های ترکیب شده یک نمره واحدی را برای سنجش تمامی نقص ایگو فراهم می کند .
نمایه نقص ایگو، این عملکردهای ایگو را مد نظر قرار می دهد:
- ارتباط با واقعیت (FQ + M-)
- تنظیم و کنترل نیروهای غریزی (Critcont)
- روابط ابژه ای (M- / PHR / GHR)
- پردازش تفکر(WSUM6)